دخترساده دل

ساخت وبلاگ

به نام هستی بخش

گاهی اوقات نمیدونم چه کاری درسته یا غلطه؟

گاهی به قلبم میخام اعتماد کنم مثل همیشه

مثل وقتی که توراه هربار فرودگاه قلبم میشکنه و آه میکشه ازاینکه مسافر امام رضا علیه اسلام نیست

حالا قلبم خیلی عجیب شده

این حرفا رو به کسی نمیتونم بزنم

سخته

دیدم باید جایی نوشته بشه گفتم بیام اینجا بنویسم

نمیدونم از کجا باید شروع کنم

نمیدونم چیا باید بگم

نمیدونم مسیری که دارم میرم درست هست یا نه؟

دردیاری دورافتاده مثل برگی سرگردانم

باسایه غم همرازم

انتخاب بین خوب بودن وبد بودن ؟

کدام رو بپذیریم؟

هرچی بزرگتر میشیم سوالای تو ذهنمون بیشتر میشه ولی نمیدونیم هرسوالی از کدوم واقعه نشات گرفته

کاش میتونستم بفهمم این حجم از سوالات کجا میان
کاش
دلم اون دخترساده ای بود که فقط قلبش برای یه نفرمیتپید و دلش تنگ میشد و بعد میرفت پای لپ تاپ مینشست میزد حرم رو ساعتها با هرحرکت پرچم دلش به لرزش میافتاد و اشک میریخت

کاش 

دلم اون دخترساده ای بود که ازرنج تشنگی زائران عزادار فاطمه زهرا (س) به دنبال یه پارچ اب بود و کارت دانشجویی درازاش گرو میذاشت

کاش

دلم اون دخترساده ای بود که یواشکی راه پشت بوم رو پیدا کرده بود میرفت طبقه ی دوم روبروی گنبد مینشست و یه روز جایزه اش شد پرچم روی گنبد و نخهاش
کاش 

دلم اون دخترساده ای بود که ازدرد روی فرشهای صحن خوابید و خوابید و ازدیدهمه پنهان شد خوابید خواب دید خواب آرامش
کاش 

دلم اون دخترساده ای بود که کمیل میخاند و به امید ازدست ندادن ندبه ها تاصبح ازاین نقطه حرم به اون نقطه شیطنت میکرد و صبحها گله مند حاجتش رو میگرفت
کاش

دلم اون دخترساده ای بود که تادعای امین الله خونده نمیشد تا دلتنگیش رفع نمیشد بیرون نمیومد و تفریح بزرگش حرم رفتن بود 

کاش 

دلم اون دخترساده ای بود که باراول ضریح رو خلوت دید ندوید ارام اجازه گرفت ارام قدم برداشت ارام دستش رو جلو برد و ارام ارام گریه کرد
کاش 

شب جمعه هایی بیاید تا برود اطراف حرم همه میشناختن دخترساده دل را که جعبه جعبه خرما میخرید تا خیرات کند

چه بر سراین دختر ساده دل امده است؟چرا  

(:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:)...
ما را در سایت (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iunavailablelifee بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 17:25