فرار

ساخت وبلاگ

به نام چه کسی باید سخن گفت؟

جاده

ازفشارزیاد رفتم جاده

شروع سختی داشتم

جاده بوشهر.

تا نزدیکای دشت ارژن رفتم برگشتم

ترسیده بودم

وکلی ادرنالین ترشح کردم

ارلمترشدم...خشمم....خودم......

_________________________

چندروزی است یا چندماهی است فشار کار اونقدر سنگینه که نمیدونم بایدچیکارکنم

چندروزی است یا چندماهی است که از بار روی شونه های خمیده ام خسته ام

چندروزی است یا چندماهی میشه که لبخندهای مثنوعیم رنگ دیگری گرفنه

چندروزی یا چندماهی هست که سفرنرفته ام.

چندروزی است یا چندماهی است که غصه دارم

چندروزی است یا چتدماهی است که استرس دارم

چندروزی است یا چندماهی است که حتی آب خوش نخوردم نان خوش نخوردم

چندروزی است یا چندماهی میشه که دلتنگ آرامشم

چندروزی است یا چندماهی است که غصه دارم

چندروزی است یا چندماهی است که به فکر پریدنم

چندروزی است یا چندماهی است به فکر محوشدنم......

(:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:)...
ما را در سایت (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iunavailablelifee بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 15:48