Flash on

بسم الله الذی انزل من السما ماء

این روز ها عاشورا است، عاشورایی که توی دل من، چند ماهی است برپا است.... 

عاشورانشان از همبستگی و همدلی با امام حسین علیه السلام است و عاشورا یعنی شناختن راز نهفته واقعه ای که سالهاست نا شناخته مانده

شبهاي عاشورا ده تاست اما قصه هايش هزار تا... در میان این قصه ها، قصه دل ها زیباتر است 

نمیدانم بشریت از درد تنهایی و رنج عاشورا را پذیرفته است یا از پس معرفت یا از پس حاجت 

گاهی معنای روضه ها را نمی فهمم و معنای اشک ها را... گاهی بعضی هاشون را به عينه درک میکنم و دلم می شکند 

من هیچ گاه روضه عاشورا به غرض دنیوی نرفتم اما امروز ازپس رنج و تنهایی، از پس گفته های مانده توی دلم به روضه رفتم... نميدانم من درددل می کردم و شکوه و گلایه یا روضه خوان! اما گفته هايش خاکستر های دلم را شعله ور می ساخت ... شاید آخرین بارباشد اینگونه دهه عاشورا بود زیارت خواندم اما بسی ذهن و دهان مهر و موم شده ام دیگر طاقت نداشتند... صداهایم نوایی نداشتند.. . خدا را نمی شناختم چرا اینگونه پاسخ نمی دهد و چرا دلگرمی ندارد 

خواستم از خدا و امام ش معذرت بخواهم اما گاهی بنده حق ندارد شکایت کند؟ 

دهان مهر وموم شده، چشمان پنهان کننده، دل زنجیر شده... همه بيشتز از چند روز دوام ندارند که من چند ماهی است تحمل کرده ام

_-_-_-_-_-_-_-_-_-__-_-_-_-_-___-_-_-_----_

دوربین عکاسی 

وقتی باران ميخواد بیاد، اول ابر ها می آیند، بعد برق،بعد رعد، بعد قطره های باران

فکر کنم خدا، هوای ابری را دوست داره، چون دوربین ش در مياره و توی همون لحظه يه عکس، با فلش، با کیفیت بالا ميگیره 

خدا خیلی وقته عکسی نگرفته از زمین ما.... هوا بسی ناجوانمردانه خفه هست... بارانهای پاییزی روی گونه هیچ برگی ننشسته و زمین چند وقتی است مرده است 

زمین مرده انسان را می ميراند... غم دل ها را زیاد میکند.... 

من خیلی وقته منتظر يه عکس دسته جمعی هستم خدا جون :-( 

(:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:)...